ریحانه جان 13 سال وهستی جانریحانه جان 13 سال وهستی جان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

هستی شیرین زبون

عالی عالی عالی عالی

حتما همه بخوانند.

حتما همه بخوانند... حتما همه بخوانند... با تشکر از همه دوستانی که لطف کردن و برا هستی جون پیام مهربونی گذاشتن و دوستانی که من رو مشناسند کم و بیش به وبلاگ ما سر می زنن, خواهشمندم آدرس وبلاگ هستی جون رو بدون اطلاع من ( مامان هستی) به کسی ندید,حتی نزدیکترین افراد به شما. دوست دارم خوانندگان خاموشِ آشنا رو حتما بشناسم. اصلا راضی نیستم آدرس رو به دیگری بدید. باتشکر و عذر خواهی فراوان مامان هستی شرین زبون ...
22 مهر 1392

ریحانه شکار چی

    خدایش فکر می کنید این ها  چی اند و کجان؟ ریحانه جون مدت های مدیدی صرف شکار کرد. با جون و دل ازشون مراقبت می کرد. غذا می داد . هوا می داد. تو بغلش می گرفت می خوابید...     خدایش فکر می کنید این ها  چی اند و کجان؟ ریحانه جون مدت های مدیدی صرف شکار کرد. با جون و دل اذشون مراقبت می کرد. غذا می داد . هوا می داد. تو بغلش می گرفت می خوابید... نمای درونی     نمای بیرونی    نمای درونی فوق العاده زیبا بود ولی نمای بیرونی که دایما جلود چشمم بود به شدت چندش آور بود. یه چی میگم یه چی می شنوی...   ...
16 مهر 1392

وای که چقدر دلم تنگ شده بود

وای که چقدر دلم تنگ شده بود وای که چقدر دلم تنگ شده بود بعد از یه سفر طولانی بالاخره به تهران برگشتم و البته آماده برای نقاشی خونه. از علت های غیبتم هم همین بود. حسابی خونه رو کن فیکون کردم. وحالا علاوه بر اینکه در و دیوار ها رو به رنگ دلخواه درآوردم همه چیز هم تمیزه و مرتبه, یه خونه تکونیه اساسی... بماند یه هفته بهدش کمرم گرفت و روند تمیزکاری کمی کند شد اما متوقف نشد. یه سری وسیله جدید هم خریدم (آقای همسر اصرار داشت مبل و فرش ها رو عوض کنه که من نذاشتم, چون می شد فرشته عذاب کوچولوهای من,بچه نکن , بچه نریز, بچه نپر, بچه کلا کودکی نکن؛ گفتم انشاالله یه چند وقت دیگه) که دیگه حسابیه حسابی خوب شده و ما آلان خدا روشکر شاد شا...
7 مهر 1392
1